من تنها هستم اما تنها من نیستم بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین من اینجا بس دلم تنگ است
| ||
|
در دو روز عمر کوته سخت جانی کردم. با همه نامهربانان مهربانی کرده ام. همدلی هم آشیانی هم زبانی کرده ام. بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست . آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست. هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست. من نه هرگز شکوه ای از روزگاران کرده ام. نه شکایت از دورنگیهای یاران کرده ام. گرچه شکوه بر زبانم. میفشارد استخوانم. من که با این برگ ریزان روز و شب سر کرده ام. صد گل امید را در سینه پرپر کرده ام. دست تقدیر زمانم. کرده همرنگ خزانم. پشت سر پلها شکسته. پیش رو نقش سرابی. هوشیار افتاده مستی. در خرابات خرابی. مهربانی کیمیا شد. مردمی دیریست مرده. سرفرازی را چه داند. سر به زیری سرسپرده. میروم دل مردگی ها را ز سر بیرون کنم. گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم. بر کلام ناهماهنگ جدایی خط کشم. در سرود آفزینش نغمه ای موزون کنم. در دو روز عمر خود بسیار هرمان دیده ام. بس ملامتها کزین نامردمان بشنیده ام. سر دهد در گوش جانم. موی همرنگ شبانم. من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده ام. زین سبب گردی ز خاکستر به خود پاشیده ام. گر بمانم یا نمانم بندهء پیر زمانم نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: غم نوشته های من [ یک شنبه 27 شهريور 1390
] [ 1:39 ] [ baya ] |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |